نوع مقاله : مقالۀ پژوهشی

نویسندگان

گروه زبان انگلیسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

چکیده

شاید بتوان گفت که هر سوژۀ اندیشنده‌ای به‌دنبال کشف معنای زندگی خویش است. انسان، در طی این مسیر پر‌فرازو‌نشیب و در تلاش برای یافتن پاسخی در باب چیستی زندگی، به عدم سازگاری درک خویش با داده‌های موجود در جهان واقف می‌شود. این عدم تجانس می‌تواند احساس پوچی و بی‌معنایی را برای فرد در مواجهه با جهان به‌ارمغان بیاورد. آلبر کامو، یکی از متفکران قرن بیستم، قائل به این نوع پوچی و بی‌معنایی است و آن‌را لازمۀ شروعی جدید می‌داند. از دیدگاه او، مقابلۀ ذهن محدود بشری با جهان ناشناخته و گاهاً غیر‌عقلانی، مسئلۀ پوچی را پدید می‌آورد. تنها راه طغیان علیه پوچی بنیادین هستی رسیدن به آزادی و خودآگاهی با گذر از مسیر همین پوچی است. این گذار می‌تواند دو نوع سوژه را شامل ‌شود: پوچ‌گرای منفعل و پوچ‌گرای فعال. پوچ‌گرای فعال با پذیرش تقدیر پوچ خود معنای زندگی‌اش را می‌سازد. هدف این مقاله بررسی مفهوم انسان طاغی در فلسفۀ کامو و چگونگی نمود آن در نمایشنامه‌های ساموئل بکت می‌باشد. ازاین‌رو، دو نمایشنامۀ او به نام‌های در انتظار گودو و دست آخر  انتخاب و از نظرگاه طغیان کامویی بررسی می‌شوند. یافته‌ها نشان‌دهندۀ خوانش جدیدی از انسان طاغی در‌این دو اثر است.   شخصیت‌های این آثار برخلاف فلسفۀ کامو، نه‌تنها توان خودکشی ندارند بلکه حتی برای خلق معنا در ادامۀ زندگی خویش دست به اقدامی نمی‌زنند.  آن‌ها به نوعی اختگی در کلام و ارتباط با دیگری مبتلا شده‌اند و با تعریفی که کامو از پوچی ارائه می‌دهد در تضاداند. آن‌ها تمام فرضیات فلسفی کامو دربارۀ پوچ‌گرای فعال را به نقیضه بدل می‌سازند.

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image