رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش میکند آن را از تشتّت و آسیبهای احتمالی حفظ کند. با توجّه به نام فرهنگستان انتظار میرود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویّت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان میدهد که عمدۀ تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پُرواضح است که با توجّه به رابطۀ ...
بیشتر
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش میکند آن را از تشتّت و آسیبهای احتمالی حفظ کند. با توجّه به نام فرهنگستان انتظار میرود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویّت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان میدهد که عمدۀ تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پُرواضح است که با توجّه به رابطۀ تنگاتنگ زبان و فرهنگ، نمیتوان از زبان سخن گفت و به فرهنگ توجّه چندانی نداشت. ازاینرو، در این مطالعه، مفهومی به نام «زباهنگستان» به معنای عرصهای برای نمایش «زباهنگها» معرّفی میشود که میتوان آن را در کنار فرهنگستان مؤثر دانست. به نظر میرسد فرهنگستان بیشتر رویکردی بالا به پایین، قدرتمحور، تجویزی، تکصدایی و واژهمحور دارد که بر صورتِ کلمات بیش از معنا تأکید میکند. در چنین شرایطی، واژگان مصوّب تنها در سطح «برونآگاهی» افراد باقی میمانند و آنان تمایل چندانی به استفاده از این واژگان در کلام ندارند. درحالیکه در زباهنگستان، رویکرد پایین به بالا، مردممحور، توصیفی، چندصدایی و فرهنگمحور است و هر یک از افراد در جامعه، نقش مهم و مشارکتی دارند. زباهنگستان تلاش دارد با تأکید بر زباهنگها به فرهنگ مستتر در زبان دست یافته و با جایگزینی ژنهای معیوب فرهنگی در راه تعالی فرهنگ گام بردارد. از این منظر میتوان ادّعا کرد، افراد نسبت به زباهنگها «درونآگاهی» پیدا میکنند و نظر اکثر آحاد جامعه در تصمیمسازی لحاظ میشود. باید توجّه داشت فرهنگستان و زباهنگستان مانند دو بال تعالی زبانی و فرهنگی یک جامعه هستند که میتوانند مکمل هم عمل کرده و به برنامهریزی زبانی و فرهنگی کمک شایان توجّهی نمایند.
علی درخشان
چکیده
درهمتنیدگی زبان و فرهنگ مدتهاست که توجه اندیشمندان حوزۀ فلسفه، جامعهشناسی، مردمشناسی، زبانشناسی و کاربردشناسی زبان را به خود جلب کرده است. در این راستا، پیشقدم (1391) با الهام از نظریات هالیدی (1975 و 1994)، ویگوتسکی (1978 و 1986) و سپیر-ورف (1956) که به رابطۀ میان فرهنگ، اندیشه و زبان تأکید میکنند، مفهوم زباهنگ را معرفی کرد. وی معتقد ...
بیشتر
درهمتنیدگی زبان و فرهنگ مدتهاست که توجه اندیشمندان حوزۀ فلسفه، جامعهشناسی، مردمشناسی، زبانشناسی و کاربردشناسی زبان را به خود جلب کرده است. در این راستا، پیشقدم (1391) با الهام از نظریات هالیدی (1975 و 1994)، ویگوتسکی (1978 و 1986) و سپیر-ورف (1956) که به رابطۀ میان فرهنگ، اندیشه و زبان تأکید میکنند، مفهوم زباهنگ را معرفی کرد. وی معتقد است بررسی و شناخت زباهنگهای موجود در هر جامعه راه را برای تشخیص سریعتر رفتارهای فرهنگی درست و نادرست هموار میسازد و اصلاحات فرهنگی که به تعالی زبانی و «بِهفرهنگی» میانجامند، بهمراتب راحتتر صورت میپذیرند. با توجه به اهمیت شناسایی و بررسی زباهنگها، مطالعات متعددی به تحلیل آنها پرداختهاند، هرچند کمبود پژوهشی که به بررسی تطبیقی مطالعات انجامشده در حوزۀ زباهنگ بپردازد بهوضوح دیده میشود. از این رو، در پژوهش حاضر چارچوب نظری، پیکره و یافتههای تمام مقالات مربوط به زباهنگ بهطور تطبیقی بررسی شدند. نتایج این بررسی نشان داد که اکثر مقالات حوزۀ زباهنگ، دادههای خود را از طریق واکاوی پارهگفتارهای اتفاقافتاده در موقعیتهای طبیعی جمعآوری نموده و برای تحلیل این پارهگفتارها از الگوی SPEAKING هایمز (1967) استفاده نمودند. این نتایج همچنین حاکی از آن است که تعداد مطالعات اندکی به واکاوی زباهنگهای متنی پرداختهاند. همچنین هیچ پژوهشی به ارزیابی محتوای کتب درسی براساس زباهنگهای موجود در آن نپرداخته است. در پایان، براساس نتایج و یافتههای حاصل از بررسی مقالات انجامشده، پیشنهادهایی برای مطالعات آینده ارائه شده است.
معصومه مهرابی؛ بهروز محمودی بختیاری
چکیده
این پژوهش مقولۀ ناسزا را بر مبنای دادههای پیکرهای در زبانهای فارسی و انگلیسی بررسی میکند. در اینجا از مفهوم زباهنگ برای اشاره به رابطۀ دو سویۀ زبان و فرهنگ استفاده میشود. بررسی ناسزا میتواند به روشنتر شدن رابطة میان زبان و فرهنگ کمک کند، خاصه اینکه در دو زبان بررسی شود. بهمنظور انجام چنین تحقیقی از دادههای زبانی رمان ...
بیشتر
این پژوهش مقولۀ ناسزا را بر مبنای دادههای پیکرهای در زبانهای فارسی و انگلیسی بررسی میکند. در اینجا از مفهوم زباهنگ برای اشاره به رابطۀ دو سویۀ زبان و فرهنگ استفاده میشود. بررسی ناسزا میتواند به روشنتر شدن رابطة میان زبان و فرهنگ کمک کند، خاصه اینکه در دو زبان بررسی شود. بهمنظور انجام چنین تحقیقی از دادههای زبانی رمان داییجان ناپلئون اثر ایرج پزشکزاد و ترجمۀ انگلیسی آن اثر دیک دیویس استفاده شده است. دلیل انتخاب ترجمۀ انگلیسی نیز این است که رفع و پرداختن به یکی از دغدغههای اصلی جامعهشناسان زبان بررسی تفاوتهای فرهنگی جوامع است که ترجمه از یک زبان به زبان دیگر امکان این بررسی را فراهم میآورد؛ چراکه مترجم تا اشراف به مفاهیم فرهنگی در پس ناسزاها نداشته باشد بهخوبی از عهدۀ ترجمه بر نمیآید و بررسی تطبیقی دو نمونۀ زبانی نشان میدهد که چه تفاوتهایی در این زمینه قابل مشاهده است. در این پژوهش کمی و کیفی برای هر کدام از موارد، علاوه بر ارائۀ بسامد وقوع، تحلیلی فرهنگی به شیوۀ کیفی هم ارائه شده است. الگوی مورد نظر این پژوهش الگوی SPEAKING هایمز (1967) است که براساس آن انگیزۀ افراد برای ادای ناسزا با توجه به ملاحظات فرهنگی قابل توضیح است و تفاوتهای زبانیِ ناشی از تفاوتهای فرهنگی را تبیین میکند. این الگو انتخاب شده است تا به محقق این امکان را بدهد تا کارکردهای ناسزا را در زبان فارسی ارائه کند. این پژوهش میتواند به راهکارهایی برای ارائۀ معادلهای ترجمهای بهتر و دقیقتر از متون معاصر فارسی به زبان انگلیسی منجر شود. تحلیل دادههای این پیکره نشان میدهد ناسزاها در برخی حوزههای مفهومی (حیوانات، ظواهر و اعضای بدن، صفات انسانی و ویژگیهای شخصیتی، فهم و شعور و جنبههای عقلانی، آبرو و شرم و حیا، ناموس، اصل و نسب و پدر و مادر) شکل میگیرند و توهینهای جنسی که پاکدامنی فرد یا کسانش را هدف میگیرد بهدلایل فرهنگیِ قابل توضیح، پرکاربردترند. یافتههای تحقیق نشان میدهند که هدف از زباهنگ ناسزا بیان تحقیر، بیان ترحم بهگونهای منفی، طعنه، پرخاش، عصبانیت و حتی آرزو و تمنای منفی است که با نفرین هم ارتباط دارد.
فائزه پوریزدانپناه کرمانی
چکیده
بها دادن به مدرک تحصیلی و تلاش برای کسب مدارج عالی در جوامع کنونی یکی از دغدغههای افراد بهشمار میآید و این امر تا بدانجا پیش میرود که در برخی موارد منجر به ستایش مدرک تحصیلی (مدرکستایی) میشود. مهمدانستن تحصیلات دانشگاهی موجب شده که عدة زیادی از مردم به آن اهمیت داده و کسب مدرک را جزو امتیازاتی برای خود بدانند که آدمی را ...
بیشتر
بها دادن به مدرک تحصیلی و تلاش برای کسب مدارج عالی در جوامع کنونی یکی از دغدغههای افراد بهشمار میآید و این امر تا بدانجا پیش میرود که در برخی موارد منجر به ستایش مدرک تحصیلی (مدرکستایی) میشود. مهمدانستن تحصیلات دانشگاهی موجب شده که عدة زیادی از مردم به آن اهمیت داده و کسب مدرک را جزو امتیازاتی برای خود بدانند که آدمی را به اهداف موردنظر خود نظیر ارتقای جایگاه شغلی و اجتماعی میرساند. همچنین، داشتن مدرک تحصیلی یکی از راههای سهولت در امر ازدواج، راضی نگه داشتن اطرافیان از داشتن تحصیلات بالا اعم از والدین و غیره است. بیتردید، در انتخاب شغل مورد علاقه مدرک تحصیلی و مهارت اهمیت ویژهای پیدا میکنند که در این پژوهش نگارنده بر این تلاش بوده به گفتمانهایی از زبان فارسی در رابطه با مدرکستایی بپردازد که در میان اقشار مختلف جامعه رواج داشته است و از جوان تا میانسال با آن درگیر خواهند بود. در همین راستا به معرفی واژة زباهنگ (زبان + فرهنگ) پرداخته میشود. زباهنگ، ترکیبی از زبان و فرهنگ است که با تأکید بر رابطة دو سویه میان زبان و فرهنگ، نما و شمای فرهنگی یک جامعه را نشان میدهد و با بررسی آنها میتوان به فرهنگهای مستتر و پنهانی یک فرهنگ دست یافت. نگارنده بر این تلاش بوده است زباهنگ مدرکستایی در گفتمانهای زبان فارسی را در چارچوب الگویSPEAKING هایمز مورد بررسی قرار دهد. بدینمنظور، 150 گفتمان از گفتگوهای افراد با توجه به وضعیت اقتصادی، سن آنان، تحصیلاتشان، شاغل بودن یا محصل بودنشان بررسی و کنکاش شد که این مکالمات در مکانهای عمومی، خصوصی، رسمی و غیررسمی با گویشوران زن (95) نفر و مرد (55) نفر و نمایندگانی از استانهای خراسان رضوی (مشهد، نیشابور و سبزوار)، گلستان (گرگان)، خراسان جنوبی (طبس)، کرمان (سیرجان)، آذربایجان شرقی (تبریز) و تهران (پاکدشت) صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که افراد در فرهنگ ایران با اهدافی نظیر کسب علم بهمعنای واقعی، پزدادن، رقابت، کسب جایگاه اجتماعی و شغل بهتر، محترم دانسته شدن و تأیید شدن توسط افراد دیگر، سهولت در امر ازدواج و غیره از زباهنگ مدرکستایی استفاده میکنند. بهنظر میرسد که گاه میان مدرک تحصیلی و مهارت تقابل پیش میآید اما در نهایت هر دو مکمل یکدیگرند. بنابراین، فرهنگ سالم ایجاب میکند هر دو مفهوم مذکور در کنار یکدیگر موجب موفقیت فرد شوند و باید از آنها در کنار یکدیگر و در راه شکوفایی تفکر سالم، ایدههای بهتر و زندگی آگاهانهتر بهره جست.
رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر ...
بیشتر
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوبها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی میکنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات میپردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد میداند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح میکند. براساس الگوی زبامغز میتوان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیلگر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.