رجبعلی عسکرزاده طرقبه؛ مهدی قاسمی شاندیز
چکیده
شاید بتوان گفت که هر سوژۀ اندیشندهای بهدنبال کشف معنای زندگی خویش است. انسان، در طی این مسیر پرفرازونشیب و در تلاش برای یافتن پاسخی در باب چیستی زندگی، به عدم سازگاری درک خویش با دادههای موجود در جهان واقف میشود. این عدم تجانس میتواند احساس پوچی و بیمعنایی را برای فرد در مواجهه با جهان بهارمغان بیاورد. آلبر کامو، یکی ...
بیشتر
شاید بتوان گفت که هر سوژۀ اندیشندهای بهدنبال کشف معنای زندگی خویش است. انسان، در طی این مسیر پرفرازونشیب و در تلاش برای یافتن پاسخی در باب چیستی زندگی، به عدم سازگاری درک خویش با دادههای موجود در جهان واقف میشود. این عدم تجانس میتواند احساس پوچی و بیمعنایی را برای فرد در مواجهه با جهان بهارمغان بیاورد. آلبر کامو، یکی از متفکران قرن بیستم، قائل به این نوع پوچی و بیمعنایی است و آنرا لازمۀ شروعی جدید میداند. از دیدگاه او، مقابلۀ ذهن محدود بشری با جهان ناشناخته و گاهاً غیرعقلانی، مسئلۀ پوچی را پدید میآورد. تنها راه طغیان علیه پوچی بنیادین هستی رسیدن به آزادی و خودآگاهی با گذر از مسیر همین پوچی است. این گذار میتواند دو نوع سوژه را شامل شود: پوچگرای منفعل و پوچگرای فعال. پوچگرای فعال با پذیرش تقدیر پوچ خود معنای زندگیاش را میسازد. هدف این مقاله بررسی مفهوم انسان طاغی در فلسفۀ کامو و چگونگی نمود آن در نمایشنامههای ساموئل بکت میباشد. ازاینرو، دو نمایشنامۀ او به نامهای در انتظار گودو و دست آخر انتخاب و از نظرگاه طغیان کامویی بررسی میشوند. یافتهها نشاندهندۀ خوانش جدیدی از انسان طاغی دراین دو اثر است. شخصیتهای این آثار برخلاف فلسفۀ کامو، نهتنها توان خودکشی ندارند بلکه حتی برای خلق معنا در ادامۀ زندگی خویش دست به اقدامی نمیزنند. آنها به نوعی اختگی در کلام و ارتباط با دیگری مبتلا شدهاند و با تعریفی که کامو از پوچی ارائه میدهد در تضاداند. آنها تمام فرضیات فلسفی کامو دربارۀ پوچگرای فعال را به نقیضه بدل میسازند.
محمدرضا فارسیان؛ فاطمه قادری
چکیده
آلبر کامو، نویسنده و متفکر فرانسوی که در سال 1957 به دریافت جایزه نوبل ادبی فائق آمد، از جمله نویسندگانی است که تأثیر قابل توجهی بر جریان روشنفکری و نویسندگی ایرانی داشته است. کامو را جزء نویسندگان پوچگرا بر میشمارند که در آثارش به مفاهیمی همچون بیهودگی، مرگ، خودکشی و طغیان میپردازد. صادق هدایت نیز یکی از نویسندگان و روشنفکران ...
بیشتر
آلبر کامو، نویسنده و متفکر فرانسوی که در سال 1957 به دریافت جایزه نوبل ادبی فائق آمد، از جمله نویسندگانی است که تأثیر قابل توجهی بر جریان روشنفکری و نویسندگی ایرانی داشته است. کامو را جزء نویسندگان پوچگرا بر میشمارند که در آثارش به مفاهیمی همچون بیهودگی، مرگ، خودکشی و طغیان میپردازد. صادق هدایت نیز یکی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی است که مفهوم مرگ بهطور ویژه بر آثارش سایه انداخته است. از آن جایی که برخی صادق هدایت را دنبالهرو کامو در فلسفه پوچی میدانند، بررسی تطبیقی مفهوم مرگ که یکی از اساسیترین مفاهیم در آثار هر دو نویسنده است، ارزشمند مینماید. هر یک از دو نویسنده مورد بحث با توجه به اعتبار بالای خود در مقیاس ملی و بینالمللی، مورد بررسیهای ادبی و فلسفی قرار گرفتهاند. این تحقیق نیز خواهد کوشید تا به نوبة خود با رویکردی تطبیقی، از ورای اندیشة کامو و هدایت به بررسی و بحث مفهوم مرگ بپردازد و بهدنبال پاسخی برای این سؤال باشد که این دو نویسنده در مسیر پوچگرایی به کدام مقصد میاندیشند و نقاط مشترک یا اختلاف این مقاصد چیست.