نوع مقاله : مقالۀ پژوهشی
نویسنده
گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران
چکیده
میزان درک مخاطبان درونی (روایت شنوهای درونی) و بیرونی(خوانندگان بیرونی) از روایت همواره موضوعی پیچیده و نسبی است و بهطور مطلق نمیتوان درباره میزان درک دو دسته از مخاطبان روایت به قضاوت پرداخت. این قضیه از کهنترین موضوعات روایتپردازی بشری است بهطوریکه حساسیتهای راوی به ظرافتهای روایت، صرفنظر از بیان برخی مطالب و نیافتن مخاطبی دلنشین نشانگر طبقهبندی پایگاه مخاطبان و نسبی بودن ارتباط آنها با روایت است. همچنین مباحثی چون بیاهمیت بودن «ساختار» در برابر «انتظار» و پاسخ به سؤال «بعد چه خواهد شد؟» برای مخاطب غارنشین که ادوارد مورگان فورستر مطرح نموده است، نشانههایی از طبقات مختلف مخاطبان و درک نسبی آنها از روایت است. در نظریههای روایت شناسی جدید -که به زبان فارسی ترجمه شده-نیز مباحثی چون پایگان روایت شنوها- که جرالد پرینس مطرح کرده است-، خود صحهای بر مطالب فوق است، بر همین اساس داعیۀ پژوهش حاضر واکاوی عناصر نسبی درک مخاطبان درونی(روایت شنوها) و بیرونی(خوانندگان) از روایتها است و نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که عناصری چون: جهانبینی، نگرشهای متفاوت، هم بوم پنداری و تأویلهای درزمانی - همزمانی در مخاطبان بیرونی و اوضاع اجتماعی، تمسک به مخاطب خاص، انتقال پیام و خطاب غیرمستقیم از عوامل تأثیرگذار در میزان درک روایتها از جانب مخاطبان درونی است.
کلیدواژهها
ارسال نظر در مورد این مقاله