بهروز احمدزاده بیانی
چکیده
نظریات تئودور آدورنو و والتر بنیامین در خصوص هنر با راهبرد ترجمة متون ادبی ارتباط معنی دار دارد. هر دو نظریهپرداز به حقیقت هنری اعتقاد دارند، اما تفاوت آنها در چگونگی درک و انتقال حقیقت و حس هنری است بهطوریکه دیالکتیک هنری میان فرم و محتوا حفظ شود. بنابراین ترجمة ادبی فراتر از یک ترجمه خوب تنها به انتقال صحیح پیام محدود نمیشود ...
بیشتر
نظریات تئودور آدورنو و والتر بنیامین در خصوص هنر با راهبرد ترجمة متون ادبی ارتباط معنی دار دارد. هر دو نظریهپرداز به حقیقت هنری اعتقاد دارند، اما تفاوت آنها در چگونگی درک و انتقال حقیقت و حس هنری است بهطوریکه دیالکتیک هنری میان فرم و محتوا حفظ شود. بنابراین ترجمة ادبی فراتر از یک ترجمه خوب تنها به انتقال صحیح پیام محدود نمیشود بلکه میزان تأثیر و تداوم اثر در فرهنگ مقصد معیار است. اینچنین وظایف مترجم ملزم به درک حقیقت هنری و رویارویی با چالشهایی است که نیازمند راهکارهای نظری در زیباشناسی، تفسیر و ترجمه میباشد. بنیامین با نظریة «هنر بازتولیدپذیر» بر مدل ترجمة بینِ خطی تأکید دارد تا حس منحصربهفرد مفاهیم هنری را آزاد سازد و از آن برای آگاهیبخشی به مردم استفاده کند، اما آدورنو با ارائة نظریة دیالکتیک منفی بر تداوم حقیقت هنر و بیقالب بودن آن تأکید دارد که این دیدگاه با ترجمة تفسیری مطابقت دارد. در این مقاله ایدئولوژی مترجمان مختلف رمان ناتور دشت در درک و انتقال لحن، حس و پیام اثر با توجه به مشابهت اثر با نظریات انتقادی بنیامین و آدورنو مورد بحث و بررسی قرار گرفت. ترجمة محمد نجفی نهتنها از نظر امانتداری در لحن با نظریة بازتولید هنری بنیامین همخوانی دارد، بلکه از نظر همانندسازی دیالکتیک هنری، با نظریة دیالکتیک متفی آدورنو همخوانی دارد و موفقتر از سایر ترجمهها میباشد.