رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر ...
بیشتر
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوبها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی میکنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات میپردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد میداند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح میکند. براساس الگوی زبامغز میتوان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیلگر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.