ساقی فرهمندپور؛ محمد زیار
چکیده
کتاب استعاره زنده ریکور کتابی بنیادین در باب استعاره است. ریکور معتقد است استعاره، بهویژه در منش یکتای زبان شاعرانه رخ میدهد. از این رو، پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که از منظر ریکور چگونه استعاره در سخن شاعرانه معنا میآفریند؟ فرضیه مقاله آن است که باید برای آشکارسازی پاسخ ریکور به این پرسش، سه مقولة مقایسهگری، شمایلگونگی معنا ...
بیشتر
کتاب استعاره زنده ریکور کتابی بنیادین در باب استعاره است. ریکور معتقد است استعاره، بهویژه در منش یکتای زبان شاعرانه رخ میدهد. از این رو، پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که از منظر ریکور چگونه استعاره در سخن شاعرانه معنا میآفریند؟ فرضیه مقاله آن است که باید برای آشکارسازی پاسخ ریکور به این پرسش، سه مقولة مقایسهگری، شمایلگونگی معنا و تصویر شاعرانه را تحت عنوان «نظریه جایسپاری» و دو مقوله چندمعنایی و ارجاعگری را تحت عنوان «نظریه میانکنش» تعیین و تعریف کرد. بر این اساس، هدف مقالة حاضر آن است که با روش تفسیر و با تکیه بر چکامه تیرهبختی اثر وینی دو نظریه جایسپاری و میانکنش را تشریح کند. ایضاح این دو نظریه نشان میدهد که معنا در زبان شاعرانه شمایلی است. شمایلگونگی معنا در زبان شاعرانه حاصل «خنثیکردن» واقعیت و پَروبال دادن به خیال است و این یعنی خیال، واقعیت را «تعلیق» میکند. در اینجا استعاره با شمایل یکی میشود بدینمعنا که استعاره واژهها را از معنای سرراستشان در کاربرد روزانه جدا میکند و سپس کاربرد واژهها را با گشودن سویة خیالی معنا چندان گسترش میدهد که بیان واقعیت شاعرانه ممکن شود. در شعر بهدلیل حضور همة زیرمعناهای ممکن واژهها ارجاع سخن به حالت تعلیق در میآید. استعاره با مقایسهگری ایدههای گوناگون نهتنها مناسبات معنایی پنهان میان آنها را آشکار میکند، بلکه خالق مناسبات جدید میان آنهاست. نیروی محرک این آفرینش معنا، همانندسازی است. این فرایند یگانهگر، مبتنی بر شهودی ناگهانی است که پیکربندی پیشین زبان را دستکاری میکند و ساختاری جدید میآفریند.