سید بختیار سجادی؛ سید شجاع نینوا
چکیده
مقالة حاضر بر آن است که ترجمههای فارسیِ بخش چهارم شعرِ سرزمینِ بیحاصل اثر تی. اس. الیوت را با بهکارگیری مبانی نظریة جهانیهای ترجمه و با توجه ویژه به مفهوم «ناخودآگاه جمعی» بررسی و مقایسه کند. منابع فراوانی در باب تعاریف، انواع و کارکردهای مفهوم کهنالگو در دسترس است، اما بررسی بازنمایی کهنالگوها در آثار ادبی از منظر ...
بیشتر
مقالة حاضر بر آن است که ترجمههای فارسیِ بخش چهارم شعرِ سرزمینِ بیحاصل اثر تی. اس. الیوت را با بهکارگیری مبانی نظریة جهانیهای ترجمه و با توجه ویژه به مفهوم «ناخودآگاه جمعی» بررسی و مقایسه کند. منابع فراوانی در باب تعاریف، انواع و کارکردهای مفهوم کهنالگو در دسترس است، اما بررسی بازنمایی کهنالگوها در آثار ادبی از منظر ترجمهپژوهی تلاشی نو بهشمار میرود. با توجه به اینکه کهنالگوها مفاهیمی جهانشمول و ثابت هستند، ابراز آنها در زبانهای مختلف به شیوهای تا حدی یکسان صورت پذیرفته است. از سوی دیگر، کاربست نظریة جهانیهای ترجمه در بررسی معادلگزینی کهنالگوها در ترجمههای گوناگون فارسی نشان میدهد ترجمة این بخش از شعر در مقایسه با دیگر بخشها کمتر چالشبرانگیز بوده است. بسامد بالای کهنالگوها در بخش چهارم شعر سرزمینِ بیحاصل با عنوان «مرگ در آب»، باعث شده ترجمههای فارسیِ صورتگرفته از این بخش، در مقایسه با دیگر بخشهای شعر که کمتر به کهنالگو پرداختهاند، دارای کمترین اختلاف در ترجمه باشند. بخش چهارم شعر دارای فضایی مذهبی، اسطورهای و حاوی بیشترین تعداد کهنالگوی بهکاررفته نسبت به دیگر بخشهای این شعر بوده و از این رو از زبانی آرکائیک برخوردار است. یافتههای پژوهش حاضر، بهدنبال تحلیل هفت ترجمة متمایز فارسی از بخش چهارم شعر مذکور، نشاندهندة این است که از لحاظ تراکم واژگانی، تنوع واژگانی و میانگین طول عبارات و جملهها شباهتهای بسیاری در متنهای ترجمه شده وجود دارد و جملگی حول نقطهمیانی یک گستره قرار دارند.
نگار کلالی؛ نگار مزاری؛ طاهره خامنه باقری
چکیده
جوامع بشری در طی ادوار متمادی با مطالعۀ علمی رفتارهای اجتماعی سعی در شناخت فرایندهای ذهنی و درک روانشناسانة الگوهای رفتاری دارند. در این میان پیوند اسطوره با تخیل و کارکردهای ذهن بشر، توجه روانشناسان را بهخود معطوف کرده است. نمادهای اسطورهای یا همان آرکتیپها، الگوها یا قالبهای رفتاری از پیش تعیینشدهای هستند که بر شخصیت ...
بیشتر
جوامع بشری در طی ادوار متمادی با مطالعۀ علمی رفتارهای اجتماعی سعی در شناخت فرایندهای ذهنی و درک روانشناسانة الگوهای رفتاری دارند. در این میان پیوند اسطوره با تخیل و کارکردهای ذهن بشر، توجه روانشناسان را بهخود معطوف کرده است. نمادهای اسطورهای یا همان آرکتیپها، الگوها یا قالبهای رفتاری از پیش تعیینشدهای هستند که بر شخصیت ما تأثیر بسزایی دارند. از منظر یونگ، مضامین اسطورهای ریشه در ناخودآگاه جمعی انسانها دارند و درک مفهوم آرکتیپها به شناخت روان ناخودآگاه جمعی میانجامد. بنابراین، یونگ برای تحلیل تفاوتهای شخصیتی انسانها به مطالعۀ ضمیر ناخودآگاه جمعی و بررسی تأثیر آنیما و آنیموس بر کهنالگوی مسلط بر روان انسانها میپردازد. در این پژوهش با بهره از نظریات روانشناسی یونگ به مطالعۀ کهنالگوهای مسلط بر روان شخصیتهای زن کتاب گاوالدا میپردازیم. مطالعۀ این کهنالگوها که تحتتأثیر جامعه و فرهنگ تجلی مییابند یا برای همیشه سرکوب میشوند، به ما امکان درک واکنشهای شخصیتهای زن داستان در موقعیتهای مختلف را خواهد داد. شناخت ایزدبانوان مسلط بر قهرمانان زن داستان و تعامل آنها با الگوهای فرهنگی جامعه، به ما در درک رفتارهای اجتماعی آنان کمک خواهد کرد.