فاطمه محقق محجوبی؛ رضا پیشقدم؛ آذر حسینی فاطمی
چکیده
زیرساختهای فرهنگی در اتخاذ روشهای مناسب برای آموزش و یادگیری اهمیت دارند. در راستای جایگاه ویژۀ سکوت در فرهنگ ایرانی و نقش آن در تعاملات اجتماعی با معانی گوناگونش، مقالۀ حاضر در چارچوب نظریههای هافستد (1991)، هال (1976) و ارتباط اسپربر و ویلسون (1986) به بررسی کارکردهای سکوتِ برگرفته از متون ادبی، دینی و ضربالمثل پرداخته است. این پژوهش ...
بیشتر
زیرساختهای فرهنگی در اتخاذ روشهای مناسب برای آموزش و یادگیری اهمیت دارند. در راستای جایگاه ویژۀ سکوت در فرهنگ ایرانی و نقش آن در تعاملات اجتماعی با معانی گوناگونش، مقالۀ حاضر در چارچوب نظریههای هافستد (1991)، هال (1976) و ارتباط اسپربر و ویلسون (1986) به بررسی کارکردهای سکوتِ برگرفته از متون ادبی، دینی و ضربالمثل پرداخته است. این پژوهش با رویکرد کیفی پس از گردآوری و طبقهبندی کل پیکرۀ زبانی (متون ادبی، متون دینی و ضربالمثلها) به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت است. بررسی آماری، در کارکردهای مختلف سکوت، تفاوت معناداری را نشان داد. نتایج حاکی از آن است که در متون ادبی کارکردهای متنوعتری از سکوت مورد توجه بوده است. در متون ادبی و ضربالمثلها اولویت با کارکرد عقلانی سکوت و سپس کارکرد اخلاقی آن است. همچنین در متون دینی تأکید بر کارکرد عقلانی و اخلاقی است، با این تفاوت که کارکرد اخلاقی بر کارکرد عقلانی برتری دارد. یافتههای این پژوهش میتواند در ریشهیابی عدم گرایش به برقراری ارتباط، افزایش تعامل کلاسی و بهبود مهارت صحبتکردن به زبان دوم مؤثر باشد.
محمدرضا لرزاده
چکیده
گاه جدل بیحاصل و غیرکاربردی در زمینه معنا به مباحثی چون ترجمه افراطی کواین کشیده میشود که در آن، معنا نه طی تعامل بینافردی، بلکه به صورت رفتارشناسانه و طی ارتباط میان عمل و بافتار حاصل میشود و معنا دست نیافتنی تصویر میشود. در این میان، فیلسوف اسپانیایی، خوزه اورتگا ی. گاست کمی از این فضای منطقی محض دوری میگزیند: وی هرچند همه ...
بیشتر
گاه جدل بیحاصل و غیرکاربردی در زمینه معنا به مباحثی چون ترجمه افراطی کواین کشیده میشود که در آن، معنا نه طی تعامل بینافردی، بلکه به صورت رفتارشناسانه و طی ارتباط میان عمل و بافتار حاصل میشود و معنا دست نیافتنی تصویر میشود. در این میان، فیلسوف اسپانیایی، خوزه اورتگا ی. گاست کمی از این فضای منطقی محض دوری میگزیند: وی هرچند همه امور بشری را در عین محتمل بودن دستنیافتنی میشمارد، نسبیت عام حاکم بر ارتباط درونزبانی و بینازبانی را پذیرفته و بسط میدهد و تعامل زبانی را عامل مفاهمه گویشوران زبان میداند. به زعم وی، سهل و ممتنع بودن برقراری ارتباط باعث تن دادن ساده و بیپیرایه آن به تحلیل نمیشود و ترجمه نیز باری افزون بر ارتباط نخستین بر گردن مترجم میگذارد تا در فضای سکوت زبانی وارد شود و با ناگفتهها انتقال معنا کند. این مقاله ضمن تبیین و تحلیل نقادانه تفصیلی آرای مذکور، الگوی ترجمانی ارائه شده از سوی اورتگا را به تصویر میکشد و کاربرد آن را در عمل ترجمه بررسی میکند. در پایان و پس از مداقه در این نظرات میتوان نتیجه گرفت که توجه فراوان اورتگا به بافت و کلاناندیشی نظری وی گاهی باعث میگردد که اهمیتی شاید بیش از واقع به ناگفتههای درون و بینازبانی داده شود و برای مترجم نقشی برسازنده و ابداعگر قایل شود که شاید در مورد ترجمه ادبی صادق باشد، ولی نادیده گرفتن اینکه بخش اعظم عمل ترجمه در حیطه متون غیرادبی است، نقش و رسالت مترجم را دچار انحراف و دگرگونی بسیارمیکند.