آذین حسین زاده؛ کتایون شهپرراد
چکیده
مفهوم پیرامتن را نخستینبار ژنت بهکار برد. بهباور او، پیرامتن آن چیزی است که متن نویسنده را به کالایی بهنام کتاب بدل میکند؛ یعنی عنوان، طرح روی جلد، توضیحات ناشر، مقدمه، پانوشتها و از این دست. هنگامی که کتابی از زبانی به زبان دیگری ترجمه میشود، پیرامتن جدیدی شکل میگیرد که با هدف تسهیل در دریافت متن توسط خوانندة جدید، بهجای ...
بیشتر
مفهوم پیرامتن را نخستینبار ژنت بهکار برد. بهباور او، پیرامتن آن چیزی است که متن نویسنده را به کالایی بهنام کتاب بدل میکند؛ یعنی عنوان، طرح روی جلد، توضیحات ناشر، مقدمه، پانوشتها و از این دست. هنگامی که کتابی از زبانی به زبان دیگری ترجمه میشود، پیرامتن جدیدی شکل میگیرد که با هدف تسهیل در دریافت متن توسط خوانندة جدید، بهجای فرهنگ مبدأ، با بایستههای فرهنگ زبان مقصد همخوان است. گاهی عنوان تغییر میکند و گاهی طرح روی جلد، پانوشتهایی اضافه یا حذف میشود و توضیحات مترجم و آنچه پشت کتاب، به زبان اصلی درج شده بود، شکلی دیگر مییابد. این پیرامتن جدید را پیراترجمه مینامند. بدینسان، پیرامتن مربوط به چاپ کتاب به زبان اصلی است و پیراترجمه مربوط به چاپ کتاب به زبان دوم یا سوم و بسته به زبانی که بدان ترجمه میشود، شاکلههایش نیز تغییر مییابد. در این مقاله برآنیم تا با تحلیل نشانهشناختی و با تکیه بر آرای ژرار ژنت در گسترة پیرامتن، ترجمة فارسی به فرانسة پنج داستان کوتاه از محمود دولتآبادی را به زبان فرانسه بررسی کنیم و ببینیم چگونه فرآیند پیراترجمه، با توجه به اهمیت دریافت کتاب توسط خوانندة فرانسوی، پیرامتن کتاب فارسی را بهکلی نادیده میانگارد و آن را به پیرامتنی جدید، با اهدافی نوین تبدیل میکند.
سیدجواد مرتضایی؛ فرزاد قائمی؛ داوود عمارتی مقدم؛ غلامرضا کاظمی
چکیده
نظام نشانهای زبان، یکـی از نظـامهـای نشـانهای ارتبـاطی است و در هر واقعة ارتباطی، مجموعهای از نـظامهـای نشانهای، از رمزگـانهـای مـختلـف مـنطقـی، اجتماعی و زیباییشناختی، با میزان برجستگی متفاوت با هم در تعامل هستند. واحدهای زبـانی نیز ممکن است یکی از عناصر نشانهای دخیل در ارتباط باشد و بسته به رمزگان فراخـوانیشـده ...
بیشتر
نظام نشانهای زبان، یکـی از نظـامهـای نشـانهای ارتبـاطی است و در هر واقعة ارتباطی، مجموعهای از نـظامهـای نشانهای، از رمزگـانهـای مـختلـف مـنطقـی، اجتماعی و زیباییشناختی، با میزان برجستگی متفاوت با هم در تعامل هستند. واحدهای زبـانی نیز ممکن است یکی از عناصر نشانهای دخیل در ارتباط باشد و بسته به رمزگان فراخـوانیشـده و هدف واقعة ارتباطی، در یکـی از سـطوح لفظی، مورد استفاده قرار گیـرد. یکی از این واحدهای رمزگانیِ زبان در قالب صنعت بدیعی به نام ایهام ظاهر میشود. ایهام از دیرباز محل اختلاف صاحبنظران حوزة زبانشناسی و بلاغت ادبی بوده است و نظریههای گوناگونی در اینباره وجود دارد؛ با وجود این، آنگونه که شایسته و بایسته است، گامی درخور جهت آشکارگریِ شیوة دلالت در این مقولة بدیعی و بازنماییِ شیوههای بهکارگیریِ آن براساس ناخودآگاه بشری، برداشته نشده است و بیشتر به یادکرد تعریفی یگانه و سطحی، بههمراه ذکر شاهدمثالهایی، بسنده کردهاند. در این مقاله جایگاه صنعت ایهام بهعنوان یکی از نظامهای نشانهای با رمزگان زیباییشناختی بررسی میگردد و در ادامه به چیستیِ شیوة برقراری ارتباط و نیز چگونگیِ دلالت لفظ بر معنا، در حوزة علم نشانهشناسی، پرداخته میشود.