هانیه جاجرمی
چکیده
ازآنجاییکه ارتباط عاطفی بین معلّم و شاگرد نقش مهمی در دستاوردهای زبانآموزان دارد، بررسی عوامل تأثیرگذار در این رابطه از اهمّیّت بالایی برخوردار است. ابراز نگرانی معلّم برای شاگردانش یکی از این عوامل برشمرده میشود که در گفتمان معلّم تبلور یافته و از طریق فرهنگکاوی زبانِ آنان قابل بررسی است. در این پژوهشِ کیفی، زباهنگ ...
بیشتر
ازآنجاییکه ارتباط عاطفی بین معلّم و شاگرد نقش مهمی در دستاوردهای زبانآموزان دارد، بررسی عوامل تأثیرگذار در این رابطه از اهمّیّت بالایی برخوردار است. ابراز نگرانی معلّم برای شاگردانش یکی از این عوامل برشمرده میشود که در گفتمان معلّم تبلور یافته و از طریق فرهنگکاوی زبانِ آنان قابل بررسی است. در این پژوهشِ کیفی، زباهنگ دلنگرانی معلّم در بافت مؤسسات آموزش زبان انگلیسی، با هدف شناسایی سطوح دغدغهمندی معلّم و مؤلفههای فرهنگی مربوط به آن، مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، از طریق انجام 108 مصاحبۀ نیمهساختاریافته با مدرّسان (82 زن و 26 مرد؛ در بازۀ سنی 21 تا 40 سال)، 352 پارهگفتار حاوی این زباهنگ تا حد اشباع استخراج شد. سپس دادهها بر اساس الگوی «هَیَجامَد» در قالب چهار سطح دلنگرانی معلّم با عناوین هیچدلی، بروندلی، دروندلی و فرادلی تقسیم شد و با استفاده از الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که دروندلی نسبت به سطوح دیگر دغدغهمندی معلّم بسامد بالاتری در این بافت آموزشی دارد. همچنین، این زباهنگ در سطوح مختلف با اهدافی همچون ایجاد تغییر در رفتار، فراهم آوردن شرایط یادگیری، ایجاد انگیزه، حفظ حریم، نپذیرفتن مسئولیت و ابراز نارضایتی استفاده میشود. تحلیل دادهها بر اساس الگوهای فرهنگی نیز نشانگر فرهنگهای جمعگرایی و کلنگری، احترام محوری، اغراق افزوده، بافت قوی، اعتمادافزوده، جهتگیریهای بلندمدّت و خیرخواهی در این بافت آموزشی است. نتایج این مطالعه کمک میکند با شناسایی فرهنگ غالب در این محیط آموزشی، در جهت بهفرهنگی گام برداشت و درنتیجه شاهد تحقق اهداف آموزشی با کیفیت و سهولت بیشتر بود.
هانیه جاجرمی؛ رضا پیشقدم؛ سحر مقیمی
چکیده
ازآنجاییکه واژگان هر زبان بخش عمدهای از فهم آن زبان را به خود اختصاص میدهند، یادگیری این حجم زیاد از واژگان برای زبانآموزان کار دشواری است که نیاز به استفاده از روشهای خاص جهت امکانپذیری و سهولت انجام آن بهوضوح احساس میشود. تکرار، بهعنوان روشی مؤثر برای یادگیری و یادسپاری واژگان، از دیرباز در امر آموزش زبان مطرح بوده ...
بیشتر
ازآنجاییکه واژگان هر زبان بخش عمدهای از فهم آن زبان را به خود اختصاص میدهند، یادگیری این حجم زیاد از واژگان برای زبانآموزان کار دشواری است که نیاز به استفاده از روشهای خاص جهت امکانپذیری و سهولت انجام آن بهوضوح احساس میشود. تکرار، بهعنوان روشی مؤثر برای یادگیری و یادسپاری واژگان، از دیرباز در امر آموزش زبان مطرح بوده است. بااینوجود، به نظر میرسد که نحوه و تعداد تکرار مؤثر واژگان جهت تدریس در کلاس درس کمتر مورد توجّه پژوهشهای زبانی و بهتبع آن مدرّسان زبان انگلیسی قرار گرفته است. ازاینرو، با در نظر گرفتن اهمّیّت احساسات زبانآموزان در امر یادگیری که پیوسته در تاریخچۀ آموزش زبان مورد تأکید قرار گرفته است، این مطالعه با کمک گرفتن از الگوی «هَیَجامَد» (تلفیق دو واژۀ هیجان و بسامد)، به بررسی شیوه و تعداد اثربخش تکرار واژگان پرداخته و بر اساس مرور پژوهشهای انجامشده در حوزههای زبانی و روانشناسی شناختی، روش مؤثر تکرار بافاصله را تبیین مینماید. بدین منظور، تعداد 100 نفر شرکتکننده، با سطح بسندگیِ متوسطِ زبانِ انگلیسی، بهطور تصادفی در 5 گروه (گروهِ بدون تکرار، 1، 2، 3، و 4 تکرار) قرار گرفتند. سپس تعداد 15 واژه که شرکتکنندگان هیچ اطّلاعاتی در زبانِ مادری خود نسبت به آنها نداشتند، جهت تدریس انتخاب شدند. آنگاه، برای مقایسۀ نتایج آزمون یادآوری واژگان، از آزمونِ «تحلیل واریانس یکعاملی» استفاده شد. نتایج تحقیق، تفاوت معناداری را بین گروههای بدون تکرار و 2 تکرار نشان داد. در پایان، پیشنهاد میشود که تعداد 2 تکرار به روش بافاصله و همچنین در نظر گرفتن هَیَجامَد زبانآموزان نسبت به واژگان، میتواند بهعنوان تعداد تکرار بهینه و روشی مؤثر برای تکرار واژه، نقش بسزایی در یادگیری واژگان در کلاس درس ایفا نماید.
رضا پیش قدم؛ هانیه جاجرمی
چکیده
این مطالعه با در نظر گرفتن سازه اجتماعی «اعتماد» که ریشه در فرهنگ و هویت اعضای جامعه دارد، وضعیت اعتماد به مقاله های علمی تولید شده در ایران را در میان استادان دانشگاه و دانشجویان مقطع دکتری، که بیش از هر قشر دیگری با مقولۀ پژوهش در ارتباط هستند، بررسی نموده و دلایل وجود یا عدم اعتماد به تولیدات علمی داخلی بهخصوص در سالهای ...
بیشتر
این مطالعه با در نظر گرفتن سازه اجتماعی «اعتماد» که ریشه در فرهنگ و هویت اعضای جامعه دارد، وضعیت اعتماد به مقاله های علمی تولید شده در ایران را در میان استادان دانشگاه و دانشجویان مقطع دکتری، که بیش از هر قشر دیگری با مقولۀ پژوهش در ارتباط هستند، بررسی نموده و دلایل وجود یا عدم اعتماد به تولیدات علمی داخلی بهخصوص در سالهای اخیر را معرفی می کند. بدین منظور این پژوهش با استفاده از ابزار مصاحبه و روش نمونه گیری هدفمند به تحلیل و بررسی دیدگاه و نگرش های 21 شرکت کننده دراینباره و آسیب شناسی وضعیت پژوهش در قالب اعتماد و ارجاع دادن به کارهای پژوهشی داخلی در مقایسه با مقالات خارجی می پردازد. نتایج تحقیق نشان دهندۀ نوعی بی اعتمادی به تولیدات علمی ـ پژوهشی داخلی بهخصوص در حوزۀ زبانهای خارجی است. در انتها ریشه های این عدم اعتماد بنا به یافته های تحقیق و راهکارهایی برای برطرف کردن آن ارائه می گردد.