مریم معین درباری؛ شهلا شریفی؛ علیرضا خان جان
چکیده
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی انتقادی نحوۀ کاربرد صافی فرهنگی در ترجمۀ انگلیسی کریس لیر و سهیلا سحابی (2000) از کتاب بچه های قالیبافخانۀ هوشنگ مرادی کرمانی (1359/1390) و بطور مشخص، داستان «رضو، اسدو، خجیجه» است. این مقاله بطور خاص ترجمۀ «اصطلاحات» را به عنوان یکی از عناصر زبانی فرهنگ- وابسته مدّ نظر خواهد داشت. بدین منظور، الگوی «تحلیل ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی انتقادی نحوۀ کاربرد صافی فرهنگی در ترجمۀ انگلیسی کریس لیر و سهیلا سحابی (2000) از کتاب بچه های قالیبافخانۀ هوشنگ مرادی کرمانی (1359/1390) و بطور مشخص، داستان «رضو، اسدو، خجیجه» است. این مقاله بطور خاص ترجمۀ «اصطلاحات» را به عنوان یکی از عناصر زبانی فرهنگ- وابسته مدّ نظر خواهد داشت. بدین منظور، الگوی «تحلیل انتقادی ترجمه» (خان جان، 1391، 1392) که در اساس بر بینان نظریِ زبان شناسی سازگانی- نقش گرا (هلیدی، 1994، 2004) استوار می باشد به عنوان چارچوب تحلیلیِ تحقیق انتخاب گردیده است. الگوی مذکور بطور توأمان تحلیل عوامل درونزا (درون متنی) و برونزا (یعنی مؤلفه های اجتماعی و فرامتنی) را مورد توجه قرار می دهد و در این مسیر، هم به محصول ترجمه نظر دارد و هم به فرآیند ترجمه. پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد که نحوۀ کاربرد صافی فرهنگی از سوی مترجمان اثر به چه میزان با ویژگی های بافتی در نظام مقصد تناسب داشته است. یافته های تحقیق مبین آن است که اتخاذ راهکارهای «معادل سازی توصیفی» (ایجاد معادل های یک سویه) و «معادل-یابی فرهنگی» (یافتن معادل های طبیعی یا دوسویه) که به ترتیب بیشترین بسامد وقوع را داشته اند، عموماً نیل به تعادل نقشیِ نسبی را در پی داشته است.
سمانه فرهادی؛ علیرضا خان جان
چکیده
مقالۀ حاضر با الهام از چارچوب نظری تاریخنگاریِ خُرد در حوزۀ ترجمه (ازجمله کار آدامو، 2006) بر یکی از وجوه هنریِ مغفولمانده و پراهمیت سعدی انگشت میگذارد: پادشاه سخن در ساحت مترجمی چیرهدست. بدین منظور، پس از مروری بر پیشینۀ مطالعاتیِ موجود و معرفی اجمالی رویکرد تاریخنگاریِ خُرد، گونههای مختلف ترجمه را در گلستان طبقهبندی و ...
بیشتر
مقالۀ حاضر با الهام از چارچوب نظری تاریخنگاریِ خُرد در حوزۀ ترجمه (ازجمله کار آدامو، 2006) بر یکی از وجوه هنریِ مغفولمانده و پراهمیت سعدی انگشت میگذارد: پادشاه سخن در ساحت مترجمی چیرهدست. بدین منظور، پس از مروری بر پیشینۀ مطالعاتیِ موجود و معرفی اجمالی رویکرد تاریخنگاریِ خُرد، گونههای مختلف ترجمه را در گلستان طبقهبندی و با تحلیل نمونههایی از هریک، ابعاد مختلف کنش ترجمانی سعدی را کندوکاو کردهایم. یافتههای مقاله مبین آن است که سعدی از سبکی تلفیقی در ترجمه بهره میگیرد که گاه توأم با پایبندی به متن مبدأ در عین سادگی و بیآلایشی است و گاه، در مواردی بیشتر، از متن مبدأ فاصله میگیرد و به ویژگیهای سبکیِ نثر فنّی از حیث بیان مسجع و موزون و توسل به آرایههای ادبی نزدیک میشود. در عین حال، سعدی در هر دو شیوه به معیارهای تألیف در حد متعالیِ آن نایل آمده و بهنظر میرسد که در همهحال نیاز مخاطب را مدّ نظر داشته است. بهطور کلی، سبک ترجمۀ سعدی نیز همچون سایر وجوه هنری او خلافآمد عادتِ معمول در زمانۀ اوست و این دقیقاً نکتهای است که بر نبوغ یکّه و یگانۀ وی مهر تأیید میزند: سعدی در همهحال بیهمتاست، در تألیف و در ترجمه.