آموزش زبان
رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
با توجّه به پیشرفت سریع فنّاوری در حوزههای شناختی، رباتیک و هوش مصنوعی و تشدید نیازهای معیشتی و رفاهی انسان، همچنین در سایۀ فراوانی و دسترسی سهل مطالب آموزشی در فضای مجازی، به نظر میرسد آموزش کلاسیک و سنّتی دیگر پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست و آموزش غیررسمی با تأکید بر فن و مهارت و خودکارسازی یادگیری، بر آموزش رسمی غلبه پیدا ...
بیشتر
با توجّه به پیشرفت سریع فنّاوری در حوزههای شناختی، رباتیک و هوش مصنوعی و تشدید نیازهای معیشتی و رفاهی انسان، همچنین در سایۀ فراوانی و دسترسی سهل مطالب آموزشی در فضای مجازی، به نظر میرسد آموزش کلاسیک و سنّتی دیگر پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست و آموزش غیررسمی با تأکید بر فن و مهارت و خودکارسازی یادگیری، بر آموزش رسمی غلبه پیدا کرده است. در این راستا، در نوشتار حاضر و برگرفته از نظرات برخی متخصصان آموزش، تلاش بر این است دو نوع از آموزش معرّفی و بررسی شود: الف: آموزش مبتنی بر چینش ذهنی (شامل دو نوع آموزش انباشت ذهنی و آموزشِ پرورش ذهنی) و ب: آموزش مبتنی بر چینش مغزی (شامل دو نوع آموزش مغزورزی و آموزش مغززایی). آموزش نوع نخست به اندیشیدن و اندیشهها و آموزش نوع دوم به دانش و مهارت مرتبط است. درواقع، با وجود نظامهای آموزشی هوشمند و فضای آنلاین حرکتی از سمت رویکردهای نرم، ذهنی، ارزشی و انسانی به سمت رویکردهای سخت، مغزی، معیشتی و ماشینی در حال رخ دادن است که باید در شرایط کنونی آموزش مورد توجّه متخصصان آموزشی، مدرّسان و مؤلفان کتابهای درسی قرار گیرد.
رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی؛ تقی العبدوانی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی پرسشنامۀ انرژی معلّم در پرتو مفهوم «فرادلی» است. بدینمنظور، ابتدا مدرّسان به 5 دستۀ انرژیآفرین، انرژیافزا، انرژیده، انرژیکاه و انرژیکُش طبقهبندی شدند. سپس براساس آن، مقیاسی متشکل از 30 گویه طراحی شد و جهت سنجش و اعتباریابی آن، با انتشار برخط و نمونهگیری در دسترس، 283 زبانآموز (170 ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی پرسشنامۀ انرژی معلّم در پرتو مفهوم «فرادلی» است. بدینمنظور، ابتدا مدرّسان به 5 دستۀ انرژیآفرین، انرژیافزا، انرژیده، انرژیکاه و انرژیکُش طبقهبندی شدند. سپس براساس آن، مقیاسی متشکل از 30 گویه طراحی شد و جهت سنجش و اعتباریابی آن، با انتشار برخط و نمونهگیری در دسترس، 283 زبانآموز (170 زن و 113 مرد) با ردۀ سنی 15 تا 51 سال به پرسشنامه پاسخ دادند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. نتایج نشان داد بهنظر میرسد این مقیاس به دلیل شباهت گویهها و عدم تمایز سطوح توسّط زبانآموزان از روایی مطلوب را ندارد؛ بنابراین مقیاس به 12 گویه در دو سازۀ کلّی انرژیافزایی و انرژیکاهی تقلیل یافت و مجدد مدلسازی «SEM» اعمال شد که مدل دوم به لحاظ روایی و پایایی در سطح مطلوبی بود. در پایان نتایج مورد بحث و بررسی قرار گرفت و پیشنهادهایی برای پژوهشگران و مدرّسان ارائه شد.
رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش میکند آن را از تشتّت و آسیبهای احتمالی حفظ کند. با توجّه به نام فرهنگستان انتظار میرود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویّت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان میدهد که عمدۀ تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پُرواضح است که با توجّه به رابطۀ ...
بیشتر
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش میکند آن را از تشتّت و آسیبهای احتمالی حفظ کند. با توجّه به نام فرهنگستان انتظار میرود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویّت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان میدهد که عمدۀ تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پُرواضح است که با توجّه به رابطۀ تنگاتنگ زبان و فرهنگ، نمیتوان از زبان سخن گفت و به فرهنگ توجّه چندانی نداشت. ازاینرو، در این مطالعه، مفهومی به نام «زباهنگستان» به معنای عرصهای برای نمایش «زباهنگها» معرّفی میشود که میتوان آن را در کنار فرهنگستان مؤثر دانست. به نظر میرسد فرهنگستان بیشتر رویکردی بالا به پایین، قدرتمحور، تجویزی، تکصدایی و واژهمحور دارد که بر صورتِ کلمات بیش از معنا تأکید میکند. در چنین شرایطی، واژگان مصوّب تنها در سطح «برونآگاهی» افراد باقی میمانند و آنان تمایل چندانی به استفاده از این واژگان در کلام ندارند. درحالیکه در زباهنگستان، رویکرد پایین به بالا، مردممحور، توصیفی، چندصدایی و فرهنگمحور است و هر یک از افراد در جامعه، نقش مهم و مشارکتی دارند. زباهنگستان تلاش دارد با تأکید بر زباهنگها به فرهنگ مستتر در زبان دست یافته و با جایگزینی ژنهای معیوب فرهنگی در راه تعالی فرهنگ گام بردارد. از این منظر میتوان ادّعا کرد، افراد نسبت به زباهنگها «درونآگاهی» پیدا میکنند و نظر اکثر آحاد جامعه در تصمیمسازی لحاظ میشود. باید توجّه داشت فرهنگستان و زباهنگستان مانند دو بال تعالی زبانی و فرهنگی یک جامعه هستند که میتوانند مکمل هم عمل کرده و به برنامهریزی زبانی و فرهنگی کمک شایان توجّهی نمایند.
زهرا جهانی؛ شیما ابراهیمی؛ سمیرا بامشکی
چکیده
در کتابهای درسی تاریخِ زبان فارسی آنچه اهمّیّت دارد، انتقال دانش به دانشجویان است و باوجودآنکه توجّه به نیازهای مرتبط با یادگیری مخاطبان و ویژگیهای شخصیتی آنان در تهیّه و تدوین این کتابها اهمّیّت زیادی دارد، در بسیاری از موارد نادیده گرفته میشود. ازجملۀ این نیازها که باید به آنها توجّه داشت، هیجانات و حواس دانشجویان و تأثیر ...
بیشتر
در کتابهای درسی تاریخِ زبان فارسی آنچه اهمّیّت دارد، انتقال دانش به دانشجویان است و باوجودآنکه توجّه به نیازهای مرتبط با یادگیری مخاطبان و ویژگیهای شخصیتی آنان در تهیّه و تدوین این کتابها اهمّیّت زیادی دارد، در بسیاری از موارد نادیده گرفته میشود. ازجملۀ این نیازها که باید به آنها توجّه داشت، هیجانات و حواس دانشجویان و تأثیر زیادی است که این مؤلفههای روانشناختی در یادگیری آنان دارد. الگوی «هَیَجامَد» برگرفته از دو واژۀ «هیجان» و «بسامد» است که به هیجانات حاصل از استفاده از حواس در فرایند یادگیری توجّه دارد و سه مرحلۀ هیچآگاهی (تهی)، برونآگاهی (شنیداری، دیداری و لمسی حرکتی) و درونآگاهی (درونی و جامع) را شامل میشود. در پژوهش حاضر بهمنظور کیفیّتبخشی محتوای کتابهای تاریخِ زبان فارسی، 5 کتاب تاریخ زبان فارسیِ مطرح در سطح دانشگاهی شامل کتابهای تاریخ زبان فارسی (خانلری)، تاریخ زبان فارسی (ابوالقاسمی)، تاریخ مختصر زبان فارسی (ابوالقاسمی)، تاریخ زبان فارسی (باقری) و تاریخ زبانهای ایرانی (رضایی باغ بیدی) با استفاده از سیاهۀ محقّقساخته بر اساس الگوی هَیَجامَد مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت و بهمنظور مقایسۀ سطوح مختلف هَیَجامَد در این کتابها، دادههای گردآوریشده با استفاده از آزمون «خیدو» تحلیل شدند. نتایج حاصل، حکایت از آن دارد که تفاوت معناداری میان بهرهگیری از الگوی هَیَجامَد در کتابهای تاریخ زبان فارسی وجود دارد و از این منظر میتوان کتابهای تاریخ زبان فارسی را آسیبشناسی کرده و به نتایج قابلتوجّهی در بازنگری این کتابها دست یافت. به نظر میرسد بهرهگیری از این الگو در تهیّه و تدوین منابع آموزشی تاریخ زبان فارسی، یادگیری آسان و سریعتری را برای مخاطبان رقم بزند و با درگیری هیجانات و حواس آنان در حین یادگیری مطالب بهتر در حافظۀ بلندمدّت دانشجویان ثبت شود.
رضا پیشقدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر ...
بیشتر
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوبها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی میکنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات میپردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد میداند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح میکند. براساس الگوی زبامغز میتوان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیلگر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.
رضا پیش قدم؛ شیما ابراهیمی
چکیده
تعامل مؤثر بین مدرس و فراگیران نقش مهمی در یادگیری آنان دارد. بهمنظور ایجاد هیجانات و انگیزة مثبت در فراگیران، باید رابطة دوسویهای در ارسال پیام از فرستنده (مدرس) و گیرنده (فراگیر) در محیط کلاس وجود داشته باشد. از آنجایی که تدریس کارآمد به اثرگذاری مثبت بر فراگیر و هدایت او بهسمت اهداف آموزشی اشاره دارد، هدف از پژوهش حاضر معرفی ...
بیشتر
تعامل مؤثر بین مدرس و فراگیران نقش مهمی در یادگیری آنان دارد. بهمنظور ایجاد هیجانات و انگیزة مثبت در فراگیران، باید رابطة دوسویهای در ارسال پیام از فرستنده (مدرس) و گیرنده (فراگیر) در محیط کلاس وجود داشته باشد. از آنجایی که تدریس کارآمد به اثرگذاری مثبت بر فراگیر و هدایت او بهسمت اهداف آموزشی اشاره دارد، هدف از پژوهش حاضر معرفی الگوی تدریسی است که زمینه را برای ایجاد ارتباط مؤثر میان مدرس و فراگیر فراهم سازد و با درگیری حواس بیشتر آنان، میزان هیجان مثبت بیشتری تولید نماید. در این راستا، با توجه به اهمیت نقش هیجانات حسی در تدریس و با در نظر گرفتن آموزش هَیَجامَدمحور، مدرس بهعنوان فردی حسآگاه در نظر گرفته میشود که هدایتگر کلاس است و قدرت تعیین و مطرحکردن موضوعات مختلف در کلاس را دارد. چنانچه وی قادر باشد از شیوههای خلاقانه که به درگیری حواس بیشتر منجر میشود بهره گیرد، میتواند مطالب را بهتر در ذهن فراگیران نهادینه کند. در این شرایط وی با قرار گرفتن در کنار فراگیران در محیط کلاس نقش یاریرساننده را ایفا کرده و به آنان در هَیَجامَدافزایی کمک میکند. از سوی دیگر، وی میتواند نقش حسمحرک را نیز ایفا کند. در این شرایط او فراگیر را تشویق میکند تا خود پلکان هَیَجامَدافزایی را طی نماید. از این رو، در جستار حاضر نگارندگان به معرفی نقشهای حسآگاهی و حسمحرکی مدرس پرداخته و با توجه به دو مؤلفة ارتباط و حواس، تکنیکهای حسآگاهی را در دو زیرمجموعة ارتباطمرکز و حواسمرکز و تکنیکهای حسمحرکی را در دو زیرمجموعة پیراارتباط و پیراحواس مد نظر قرار میدهند. انتظار میرود چنانچه تدریس با توجه به این تکنیکها صورت گیرد، ارتباط مؤثری میان مدرس و فراگیر برقرار و فرایند یادگیری تسهیل شود.
رضا پیش قدم؛ شیما ابراهیمی؛ گلشن شکیبایی
چکیده
«سرمایه» یکی از مفاهیم مهم جامعهشناسی است که نشان میدهد چگونه ساختارهای عینی جامعه (قواعد اجتماعی، هنجارها، نقشها، نهادها و ابزارهای فرهنگی) میتوانند بر ساختارهای ذهنی افراد و رفتارهای اجتماعی آنان تأثیر بگذارند. مهمترین سرمایههای مطرحشده عبارتاند از سرمایههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و طبیعی که میتوانند ...
بیشتر
«سرمایه» یکی از مفاهیم مهم جامعهشناسی است که نشان میدهد چگونه ساختارهای عینی جامعه (قواعد اجتماعی، هنجارها، نقشها، نهادها و ابزارهای فرهنگی) میتوانند بر ساختارهای ذهنی افراد و رفتارهای اجتماعی آنان تأثیر بگذارند. مهمترین سرمایههای مطرحشده عبارتاند از سرمایههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و طبیعی که میتوانند بر انگیزه، توجه، رفتار، نگرش و اعتقادات زبانآموز تأثیر بگذارند. از آنجاییکه حواس دروازه ورود به درک جامعة زبانی است و با توجه به ارتباط تنگاتنگ حواس و میزان هیجان زبانآموز، بهنظر میرسد یکی از سرمایههایی که میتوان به سرمایههای دیگر افزود، سرمایة هیجانی-حسی باشد. هدف از جستار حاضر معرفی سرمایة هیجانی-حسی و بررسی رابطة آن با انواع سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی در زبانآموزی موفق است. نتایج نشان میدهند برخورداری بیشتر از هر یک از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی منجر به افزایش سرمایة هیجانی-حسی در زبانآموز شده که این امر باعث فهم میان ذهنی و تسهیل یادگیری خواهد شد. مدرس میتواند با بهکارگیری این سرمایهها در تدریس، حواس زبانآموز را بیشتر درگیر کرده و با رساندن وی به مرحلة درونآگاهی میزان هیجان مثبت، توجه و انگیزه را در او افزایش دهد. بهنظر میرسد با استفاده از این شیوه، مطالب در ذهن زبانآموز نهادینه خواهد شد و او تمایل بیشتری به ارتباط و مشارکت فعال خواهد داشت.